در گذشته‌های دور

 
 در گذشته‌های دور، به خاطر نبود صنعت، زندگی مردم از طریق دامداری و کشاورزی می‌گذشت و فکر می‌کردند کویر مایه بدبختی و نکبت ا�


 
  عجایب کویر ایران
دکتر حمید عباس‌نژاد مدرس دانشگاه می‌گوید: «منطقه گندم بریان شهداد که گرم‌ترین نقطه کویر در جهان و در قلب ایران به شمار می‌رود، به کره ماه می‌ماند و گدازه‌های سیاه رنگ واقع در این منطقه، نور خورشید را بیش از حد معمول جذب می‌کند و باعث افزایش بیش از حد دما می‌شود. همچنین برخی لایه‌های شکل گرفته در کویر، از نظر زمین شناسی غیر قابل باروری است».

شهداد، در شرق ارتفاعات کرمان با نخلستان‌ها و باغ‌های مرکبات و نیز آثار تمدن شش هزار ساله «آراتا» از دیدنی‌هایی است که به راستی در طبیعت نفس‌گیر کویر، نفس هر طبیعت‌گردی را می‌گیرد.‌
پرفسور پرویز کردوانی بیابان‌شناس معروف نیز این منطقه را به دلیل وجود گدازه‌های آتشفشانی، گرم‌ترین نقطه کره زمین به شمار آورده که دمای آن در تابستان در سایه به 60 درجه سانتیگراد بالای صفر نزدیک می‌شود.
 وی با اشاره به تپه‌های تخم‌مرغی شکل در کویر شهداد که به‌طور منظم چیده شده‌اند، می‌افزاید: «در بیابان شهداد، هیچگونه حیات، موجود زنده و حتی باکتری وجود ندارد و شاید یگانه نقطه فاقد حیات در کره زمین محسوب ‌شود، سرزمینی که هنوز بسیاری از طبیعت‌گردان، کاشفان و دیرین‌شناسان جهان آرزوی بازدید و پیمایش تمامی آن را دارند. شهداد با هفت هزار سال تاریخ مستند، یکی از کهن‌ترین تمدن‌های بشری است.
 منطقه گندم‌بریان به مساحت 480 کیلومتر، جایی در داخل این کلوت‌هاست. هر بارانی که بر کویر لوت می‌بارد، صورتی تازه برای هر کلوت می‌سازد و باد و باران، دو معمار قسم خورده کلوت‌اند. در این منطقه به علت گرمای زیاد، دانه گندم به حالت برشته درمی‌آید و به همین خاطر به آن «گندم بریان» گفته می‌شود».

پروفسور کردوانی همچنین می‌گوید: «سوراخ‌ نبودن لایه ازون در فضای بالای کویر لوت از مهم‌ترین قابلیت‌های این دشت بزرگ ایران است و اشعه آفتاب در کویر لوت نه تنها خطرناک نیست، بلکه خاصیت درمانی نیز دارد، بنابراین، ماسه درمانی و آفتاب‌درمانی از قابلیت‌های مهم کویر لوت است».

به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی، وی یکی دیگر از جاذبه‌های گردشگری این منطقه را برنزه کردن پوست برای گردشگرانی که علاقه بسیاری به این امر دارند، می‌داند، ضمن اینکه توریست‌‏ها نیز در شب، کویر لوت را محل مناسبی برای رصد ستارگان می‌‏دانند.

براساس گزارش‌های موجود، درجه حرارت در قسمت میانی کویر لوت بسیار بالاتر از صحرای آفریقا و نواداست، به طوری که صحرای آفریقا و عزیزیه لیبی 57 درجه است اما در دشت لوت 65 درجه گزارش شده است. یک ژنرال انگلیسی در ایران پس از دیدار از کلوت‌ها می‌گوید: «آثار مهم کلوت‌ها از عجایب طبیعت است و کسی که از این منطقه عبور می‌کند، از شگفتی آن به خود می‌لرزد و این حس القا می‌شود که انسان در ساخت و ساز آنها نقش داشته است».

نگرش جهانی به کویر
سازمان ملل متحد سال ۲۰۰۶ را به عنوان سال بین‌المللى کویر و کویرزدایى نام‌گذارى کرد. این اقدام به منظور افزایش آگاهى عمومى مردم جهان به منظور حمایت از تنوع زیستى سرزمین‌هاى خشک که یک‌سوم کره زمین را تشکیل مى‌دهند و نیز حمایت از دانش بومى ۲ میلیارد انسانى که در کویر زندگى مى‌کنند صورت گرفته است.

غول بیابان بیدار می‌شود
دانشمندان پیش‌بینی می‌کنند زمین تا سال 2100 میلادی خشکسالی‌های شدید به خود خواهد دید و تا آن زمان 30 درصد کل این سیاره خاکی بیابان می‌شود. به گزارش ایسنا، خشکسالی بیشتر دامن کشورهای پیشرفته را خواهد گرفت و فوج عظیم گرسنگان و تشنگان در این سرزمین‌ها قد علم خواهند کرد چرا که کشاورزی این کشورها نابود خواهد شد.
 بیابان‌زایی پدیده‌ای است که باعث کاهش قوه بارخیزی و تولیدی خاک می‌شود و حدود 14 درصد مردم جهان در مناطق کویری و بیابانی زندگی می‌کنند. دکتر محمدطاهر نظامی مدرس دانشگاه نیز معتقد است: «خشکی و کم آبی، شور شدن، قلیایی، زه‌دار شدن و از بین رفتن عناصر حاصلخیز خاک از عوامل اصلی بیابان‌زایی هستند که نهایتاً منجر به ضعف پوشش گیاهی می‌شوند که محدودیت زندگی گیاهی و جانوری را به دنبال دارد».

وی با اشاره به مناطق خشک و نیمه خشک دنیا که 40 درصد سطح کره خاکی را تشکیل می‌دهند، یادآوری کرد: حدود 800 میلیون نفر از مردم جهان در مناطق کویری و بیابانی زندگی می‌کنند». این مدرس دانشگاه اکوسیستم‌های بیابانی را ضعیف و شکننده می‌داند و می‌افزاید: «‌بی‌توجهی به مراتع فقیر و چرای نامناسب و بی رویه باعث تبدیل آن اراضی به بیابان می‌شود، دخالت‌های غلط انسان در طبیعت باعث شده شتاب بیابان‌زایی از فعالیت‌های بیابان‌زدایی پیشی بگیرد به‌طوری که به گفته برخی کارشناسان هر سال بخش عظیمی از کشور با شدت یک درصد به سوی بیابان‌زایی پیش می‌رود».
  وی با اشاره به برنامه‌های اصلاح مراتع بیابانی از 40 سال پیش تاکنون تصریح کرد: «نهال‌کاری، بذرکاری، عملیات نظارت، قرق بخش عظیمی از مناطق بحرانی، تثبیت تپه‌های شنی متحرک و حتی استفاده از مالچ نفتی از جمله اقداماتی است که در جهت بیابان‌زدایی انجام گرفته است».

ایران، یکی از کشورهای پیشرو و با سابقه در اجرای برنامه‌های بیابان‌زدایی در منطقه و جهان است و در سال‌های پیش از انقلاب با اجرای موفق طرح‌های مبارزه با بیابان‌زایی، مردمی که گرفتار غول بیابان بودند به همکاری با مجریان طرح پرداختند و در نهایت ایران جزو پنج کشور موفق در اجرای برنامه‌های مهار بیابان‌زایی و تثبیت شن‌های روان شناخته شد و در سال‌های اخیر نیز امکانات و بودجه برای بیابان‌زدایی دو تا سه هزار برابر شده، اما به دلیل مدیریت ضعیف بخش منابع طبیعی غول بیابان دوباره به پا‌خاسته و فعال شده است. 
  


بازخوانی زندگینامه علمی پدر جغرافیا و هواشناسی ایران/ گنجی نشسته

بازخوانی زندگینامه علمی پدر جغرافیا و هواشناسی ایران/ گنجی نشسته در کنجی نویسنده: امیر حاجی صادقی «بارها از من پرسیده اند چطور شد که جغرافیدان شدم. جواب من این است که سرنوشت عامل اصلی بوده است. اکنون که دستاوردها و تلخی ها و شیرینی های گذشته را می نگرم پشیمان نیستم و اگر فرصتی دیگر برای زیستن به دست آید باز هم به جغرافیا رو خواهم آورد.» این سخن از مردی است که پدر جغرافیای نوین ایران لقب گرفته است. بنیان گذار و رئیس هواشناسی ایران، رئیس هواشناسی آسیا، عضو شورای اجرایی هواشناسی جهانی، معاون پارلمانی وزیر راه، بنیانگذار و رئیس انجمن جغرافیدانان ایران، معاون مالی و اداری دانشگاه تهران، استاد ممتاز دانشگاه تهران، بنیانگذار و رئیس دانشگاه بیرجند، عضو هیات علمی دایره المعارف بزرگ اسلامی، دانشمند برگزیده سال 2001 هواشناسی جهانی و یکی از پانزده خدمتگزار مهم علم جغرافیا در قرن بیستم. اینها تنها تعدادی از عنوان ها و لقب های پروفسور محمدحسن گنجی مرد پرتلاش و خستگی ناپذیر عرصه علم جغرافیا است. محمدحسن گنجی در 21 خرداد 1291 خورشیدی در بیرجند به دنیا آمد. از 1297 تا 1309 دوران مقدماتی تحصیلی را در شوکتیه بیرجند و با کسب چند عنوان ممتاز درسی به پایان برد. شوکتیه بیرجند مهم ترین مدرسه در شرق ایران بود که توسط امیر شوکت الملک بنیان نهاده شده بود: «پس از راه اندازی دارالفنون، شوکتیه نخستین مدرسه یی بود که در شهری کوچک مانند بیرجند تاسیس شده بود. در نخستین روز ورودمان به مدرسه، به هر یک از ما یک لوح سیاه سنگی به اندازه یک برگه A4 امروزی و یک قلم سنگی به اندازه خودکارهای امروزی دادند. خاصیت شان این بود که هرچه با قلم سنگی روی لوح می نوشتیم به رنگ سفید دیده می شد و می توانستیم لوح را با یک دستمال یا لباس خود پاک کنیم و مطالب تازه را بنویسیم. لوح سنگی و کتاب ها و نوشت افزار به رایگان توسط مدرسه در اختیار ما گذاشته می شد. علاوه بر این در مدرسه شوکتیه به حدود شصت نفر از دانش آموزان بی بضاعت، سالانه دو دست لباس کامل و ماهانه حدود سی کیلو آرد و دو ریال پول هم می دادند.» گنجی در سال 1309 برای ادامه تحصیل در دارالمعلمین عالی تهران نام نویسی کرد که دو بخش علمی و ادبی داشت که گنجی در بخش ادبی در رشته تاریخ و جغرافیا تحصیل کرد و لیسانس گرفت. تحصیل در دارالمعلمین عالی و بهره گیری از استادانی همچون بدیع الزمان فروزان فر، عباس اقبال آشتیانی و نصرالله فلسفی، او را به پیشرفت در راه علم تشویق کرد و راه سفر به دانشگاه ویکتوریا در منچستر را در پیش گرفت. ورود به بریتانیا و آشنایی با فرهنگ غربی برای جوان بیرجندی با آموختنی ها و تجربه های نو همراه بود. با زبان انگلیسی به اندازه نیاز آشنایی داشت و به همین سبب بی نیاز از پانسیون شدن در ابتدای دوران دانشجویی، از همان آغاز تحصیل خود را شروع کرد: «من پنج سال در دانشگاه ویکتوریا تحصیل کردم که سال نخست به آموختن درس های عمومی مانند زبان فرانسوی، اقتصاد سیاسی، تاریخ معاصر، تاریخ قدیم و زمین شناسی عمومی گذشت و از سال دوم تا پایان تحصیل، دروس جغرافیایی ناحیه یی و دروس جانبی مانند جامعه شناسی، مردم شناسی، زمین شناسی، هواشناسی، اقلیم شناسی، نقشه برداری، مطالعه تصویرهای جغرافیایی، جغرافیای سیاسی، روابط بین الملل و نظیر آنها را خواندم. در نتیجه هیچ یک از سرفصل های جغرافیایی از برنامه درسی ما کنار نمانده بود.» او در سال 1317 از دانشگاه ویکتوریا، لیسانس تخصصی جغرافیا (معادل فوق لیسانس) دریافت کرد و به ایران بازگشت که تا سال 1334 با سمت دبیری در دانشگاه تهران خدمت کرد. او همزمان با تدریس در دانشگاه در بانک ملی نیز کار می کرد و در همان جا با «لطیفه جوادزاده» آشنا شد که این آشنایی در دوران سربازی گنجی نیز ادامه یافت و آنها در سال 1320 ازدواج کردند. خدمت سربازی گنجی نیز پرماجرا و ناآرام سپری شد. ستوان گنجی یک بار نیز به سبب دفاع از تغذیه سربازان به دردسر افتاد: «یک شب که من افسر نگهبان بودم استوار آمد و گفت به دستور فرمانده هنگ باید ده درصد آذوقه ها را ببرد. من قبول نکردم و گفتم همه چیز را به آشپزخانه ببر. آن شب نفرات غذای سیری خوردند. صبح فرمانده هنگ مرا صدا زد و جریان دیشب را پرسید. برایش توضیح دادم. مرا تحسین کرد و گفت این استوارها هستند که او را بدنام می کنند. دو هفته بعد باز نوبت من شد و همین کار را تکرار کردم. دو نفر دیگر از افسرها هم چنین کردند. فرمانده مرا احضار کرد و گفت: «ستوان گنجی، نگاه نکردی که یکی از دکمه هایت بسته نیست؟» و مرا یک شب توقیف کرد. بار سوم که با استوار همان رفتار را کردم ناگهان خبر آمد که من و دو افسر دیگر باید در فرودگاه تبریز کشیک بدهیم.» خدمت سربازی گنجی که با جنگ جهانی دوم همزمان بود با سقوط رضاشاه و اشغال ایران و تصرف پادگان ها نیمه تمام ماند و گنجی به دشواری از حمله روس ها گریخت و به تهران آمد. چند سالی به تدریس در دانشگاه تهران ادامه داد ولی به سبب نداشتن مدرک دکترا، راه پیشرفت برایش هموار نبود و به این ترتیب در سال 1331 در دانشگاه کلارک امریکا تحصیل در رشته جغرافیا را از سر گرفت و پایان نامه خود را با موضوع «آب و هوای ایران» تنظیم و دکترای خود را در سال 1333 دریافت کرد. هنوز به ایران نرسیده بود که شنید کارشناس هندی سازمان جهانی هواشناسی منتظر اوست زیرا هواشناسی جهانی که برای راه اندازی تشکیلات هواشناسی در هر کشور با کمک دانشگاهیان همان کشور تلاش می کرد دکتر گنجی را به عنوان گزینه یی مناسب برای ریاست بر هواشناسی ایران در نظر گرفته بود. در آن زمان واحد کوچکی در فرودگاه مهرآباد برای نظارت بر شرایط آب وهوایی نقاط مختلف کشور و یاری رساندن به امنیت پرواز وجود داشت و تبدیل این واحد کوچک در هواپیمایی به سازمان هواشناسی کاری دشوار و زمانبر بود که گنجی دشواری های این کار را به جان خرید و با حوصله و شکیبایی بسیار و با تربیت افراد متخصص و نیروی انسانی ویژه، هواشناسی را به عنوان سازمانی مستقل در وزارت راه تاسیس کرد: «من در نخستین سال های ریاستم بر هواشناسی دو کار مهم انجام دادم، یکی قانونی بود که از مجلس گذراندم و هواشناسی را از هواپیمایی جدا کردم و به عنوان سازمانی مستقل در وزارت راه تثبیت کردم چون در ابتدای مسوولیتم در هواشناسی، اختلاف هایی اساسی با هواپیمایی داشتیم. زمانی که قانون استقلال هواشناسی در دهم اسفند 1337 به تصویب مجلس رسید، بسیاری از مشکلات ما رفع شد. هنوز هم روز دهم اسفندماه در برنامه تقویم تاریخ به عنوان سالگرد استقلال هواشناسی با تلاش من نام برده می شود. دومین قانون مهمی که در دوران مسوولیت من تصویب شد قانون پیوستن ایران به سازمان جهانی هواشناسی بود که بسیاری از کشورها در آن عضو بودند. پیوستن ما به سازمان جهانی، این ویژگی را داشت که برایمان در هر زمینه علمی یا اجرایی کارشناس می فرستادند.»

خلیج فارس آلوده ترین محیط زیست تاریخ جهان

خلیج فارس آلوده ترین محیط زیست تاریخ جهان
 
علی اکبر محمودیان
(مجله ایرانمهر، مرداد 1370)

بخش یکم- چگونگی پیدایش آلودگی در منطقه
1-1. علت آلودگی: بمباران توسط بیش از 100 هزار یورش هوایی (سورتی پرواز) و حملات موشکی زمینی و دریایی در مدت 40 شبانه ‌روز بر سراسر خاک کویت و عراق و به طور متوسط در هر شبانه ‌روز 2500 پرواز، ایجاد تله‌های انفجاری و بالاخره به آتش کشیدن تمامی چاههای نفت کویت به وسیله عراق وضعیتی را در این دو سرزمین پدیدار ساخت که شاید نظیرش در جای دیگر تاکنون دیده نشده است.
2-1. میزان و ابعاد تخریب: شدت و تداوم بی‌وقفه بمبارانها آنقدر بود که امکان کمترین امداد را فراهم نمی‌ساخت. در دهه سوم روزهای جنگ گفته شد میزان تخریب بیش از جنگ جهانی دوم بوده است. بنابراین اگر آن جنگ در محدوده‌ای به تقریب 20 میلیون کیلومترمربع به انجام رسید و حدود 6 سال به طول انجامید، محدوده این جنگ کمتر از نیم‌میلیون کیلومترمربع و در زمانی حدود 40 روز به وقوع پیوست به عبارت دیگر تخریب این یورش 40 برابر و سرعت آن بیش از 50 برابر جنگ یاد شده بوده است. بنابراین عوارض وحشتناک این جنگ به مراتب بیش از رویدادهای رقت‌انگیزی بوده است که تاکنون از جنگهای گذشته از هزاران گزارش گوناگون شنیده یا خوانده‌ایم.
3-1. تلفات و ضایعات: با توجه به تعداد پروازها و میزان مواد منفجره و مناطق بمباران شده اگر حداقل در ازای هر دو انفجار بمب یا راکت و مانند آن فقط یک کشته و 5 مجروح به طور متوسط در نظر بگیریم، باید بیش از 200 هزار نفر کشته و یک میلیون مجروح به همراه میلیاردها دلار خسارت مادی برجای مانده باشد. اگر ضایعات و خسارات و تلفات جنگهای داخلی را نیز براین ارقام بیافزائیم می‌توان تا حدی به ابعاد این هول‌انگیزترین جنایت تاریخ پی‌برد که چگونه جان و مال میلیونها مردم بی‌گناه از کودک شیرخوار تا پیرزن گوژپشت فدای امیال جمعی قدرت‌طلب و سودجود و سلطه‌گر گردیده است.
 بخش دوم- چگونگی انواع آلودگیها
     پیامدهای جنگ خلیج‌فارس یا جنگ نفت در ابعاد وسیع و گوناگون آلودگی و خساراتی بسیار حاد در بخش وسیعی از منطقه برجای نهاده و می‌نهد که برخی از آنها غیرقابل جبران و بسیاری تا درازمدت گریبانگیر مردم کشورهای این منطقه خواهد بود. گسترش آلودگی آن برفضای کشورهای مجاور و حتی جنوب آسیا و آبهای اقیانوس هند و به طور کلی محیط زیست کره زمین نیز اثرات نگران‌ کننده‌ای برجای گذارده که تاکنون می‌توان گفت کمتر منطقه‌ای در جهان با چنین ابعادی در ویرانی محیط زیست مواجه بوده است. متأسفانه سازمانهای حفظ محیط زیست جهانی و حتی کشور خودمان در انتشار و آگاهی ساختن مردم از نتیجه بررسیهایی که به عمل آمده و می‌آید تاکنون به شدت کوتاهی کرده‌اند. اهم این آلودگی‌ها عبارتند از:
     1-2. آلودگی روانی و جسمانی: اضطراب زمان جنگ و پیامدهای آن، کسانی را که جانشان در امان مانده، گرفتار بیماریهای گوناگونی ساخته است که مهمترین آنها عبارتند از:
     1-1-2- بیماریهای عصبی: اکثر ساکنان عراق و کویت در درجه اول و کشورهای عربستان، بحرین، قطر و امارات متحده عربی، در درجه دوم، دچار ناراحتی‌های آشکار و غیرآشکار عصبی می‌باشند. به‌ویژه آنهایی که دچار نقص عضو نیز شده باشند. بیماریهای عصبی علاوه بر اینکه زمینه‌ساز بیماری‌های بسیاری می‌باشند برای جامعه نیز نگران‌کننده است چون روحیه‌ها را مستعد می‌سازد تا آنانکه قصد سلطه بر منطقه و بهره‌جویی از آن را دارند، مردم لطمه دیده را در راستای اهداف خویش به گونه‌های مختلف مورد بهره‌برداری قرار دهند.
     2-1-2- بیماریهای تنفسی و مسمومیتهای مزمن: دود، گازهای مسموم، ذرات معلق ناشی از انفجار بمب‌ها و سوختن شهرها، کارخانه‌ها و صدها چاه نفت به هنگام جنگ و بعد از آن و حتی تاکنون که در کویت ادامه دارد، ریه و دستگاه تنفسی بیشتر ساکنان عراق، کویت، شمال شرقی عربستان، بحرین، قطر و تا حدی امارات متحده عربی و جنوب و جنوب‌غربی ایران و گاهی نواحی غرب ایران را مورد تهدید قرار داده و عوارض رنج‌آوری را برای این مردم به وجود آورده است. بسیاری از ساکنان این مناطق به دلیل مشکلات حاد زندگی بعد از جنگ و ضربه‌ای که بر آنها وارد گردیده هنوز چنانکه باید لطمه‌ای را که بر سلامتشان وارد آمده احساس نمی‌کنند.
     3-1-2- بیماریهای واگیر در عراق: انهدام لوله‌های آب آشامیدنی، قطع برق، کمبود دارو، نابسامانی مراکز درمانی، گرانی مواد غذایی، ضعف جسمی و روحی، جاری شدن فاضلابها در کوی و برزن و رودخانه‌ها، تعفن اجساد دفن نشده در صحنه‌های درگیری جنگ‌های داخلی، فرا رسیدن فصل گرما و فراوانی مگس و پشه و سایر حشرات ناقل بیماریها، کشور عراق را محیط بسیار مناسبی برای شیوع و انتشار بیماریهای عفونی به خصوص وبا، اسهال و تیفوئید ساخته است (شهردار بغداد در 30 بهمن 69، حدود دو ماه و نیم پیش چند مورد وبا و تیفوئید را گزارش داده بود).(1)
     4-1-2- بیماریهای عفونی و مسئله آوارگان در غرب ایران: هجوم بیش از یک میلیون آواره در زمانی کمتر از 20 روز که هر روز نیز بر تعداد آنان افزوده می‌شد، این امکان را نداده است که آنان را تحت قرنطینه دقیق قرار دهند و برای ایشان اردوگاههای مناسب تهیه شود، و در واقع ملت ایران در مقابل عمل انجام شده واقع گردید. علی‌رغم کمکهای ایثارگرانه مردم و برخی سازمانها، به خصوص مرزنشینان غربی که هر خانواده پذیرای چند خانواده آواره در خانه‌های خود شده‌اند و کاری فراتر از نوعدوستی و ایثار را به انجام رسانده‌اند، هجوم مداوم و صفوف چند ده کیلومتری (گاهی بیش از 100 کیلومتر) طی دهها روز در پشت مرزها، اجازه نداده است به وضع بهداشتی اردوگاهها از همان ابتدا رسیدگی اصولی بشود. ملت ایران در حالی این از خودگذشتگی را از خود نشان می‌دهد که هنوز به شدت سنگینی فشارهای ویرانی حاصل از 8 سال جنگ تحمیل شده از سوی دولتِ همین آوارگان، و سپس زلزله و سیل بنیان کن را با تمامی وجود احساس می‌کند و با مشکلات شدید اقتصادی و گرانی روبرو می‌باشد. ابعاد فاجعه بسیار وسیع و بی‌سابقه است. فصل بارندگی و سرما و منطقه کوهستانی، نبود همکاری سریع و کافی سایر کشورها و حال با فرا رسیدن فصل تابستان و گرما، همه و همه زمینه‌ساز گرفتاریهای بی‌شمار حاصل از جنگ نفت برای دولت ایران است. نمونه کوچکی از این گرفتاریها را از کیهان 31 فروردین ماه 1370 به شرح زیر نقل می‌کنیم: «... باران سیاه، همراه با باد شدید و توفان در غرب کشور وضعیت مصیبت‌باری را برای آوارگان در منطقه فراهم ساخت. در بعد از ظهر چهارشنبه (28 فروردین) ابرهای سیاه آسمان غرب کشور را پوشاند و هوا چنان تاریک شد که اتومبیلها ناگریز از روشن کردن چراغ‌هایشان شدند، همچنین توفان، دیرک بسیاری از چادرهای آوارگان را از جا کند و صدها چادر در زیر باد سرنگون شدند و سیلاب سیاه نیز همزمان در منطقه به راه افتاد. آوارگانی که با خستگی و سرما‌زدگی و گرسنگی تازه از راه رسیده بودند در برابر توفان ناگزیر از پناه گرفتن در شکاف صخره‌ها شدند.»
    هر روز که می‌گذرد هزینه نگهداری آوارگان بر دوش ملت ما سنگین‌تر می‌گردد. اکنون هزینه روزانه آنها حدود 15 میلیون دلار(2) و به عبارتی دیگر با ارز آزاد حدود 2 میلیارد تومان است. ایرانیان به تنهایی از عهده التیام چنین مصیبتی که دیگران مسئول پیدایش آن هستند و به روی خود نمی‌آورند، برنخواهند آمد. باید از طریق وسایل ارتباط جمعی در سطح وسیع و جهانی و مصاحبه‌های مطبوعاتی با رسانه‌های گوناگون مشهور جهان ایثار مردم بی‌گناه ایران را در مقابل پی‌آمدهای اعمال نیروهای چندملیتی و دیکتاتور عراق و ستمی که بر مردم ایران تحمیل شده و می‌شود، به گوش جهانیان رسانید و از طریق مجاری سیاسی و قضایی سازمان ملل خسارت آن را از مسببان طلب کرد. با گرم شدن هوا در کوتاه‌مدت خطر شیوع بیماریهای عفونی نواحی غرب و در درازمدت اکثر نواحی ایران را تهدید می‌کند. در اوایل فروردین ماه 500 مورد هپاتیت ویروسی به علت آلودگی آبهای آشامیدنی دیده شد.(3) در اواخر فروردین در اردوگاه 25 هزار نفری کامیاران (نزدیک سنندج) 8 مورد ابتلا به وبا و صدها مورد مشکوک مشاهده گردید، خطر بروز تیفوئید نیز در پیش است. اکنون که هوا گرمتر شده است انتشار وبا در صورت عدم برخورد جدی و اقدامهای بهداشتی اساسی، حتمی خواهد بود.(4) ضروری است تا هرچه سریعتر مردم ایران و منطقه را به طور سریع و مستمر آماده پیشگیری ساخت و توجه و رعایت مسائل بهداشتی را به طور مداوم در سطح وسیع در تمامی منطقه و کشورهای همجوار تبلیغ کرد.
    امسال تابستان خطرناکی را در پیش خواهیم داشت زیرا گزارشهائی درباره بیماریهای عفونی ناشی از عوارض جنگ از نقاط دوردست و حتی جنوب شرقی ایران نیز در دست است (بخش 2-2). سازمانهای مسئول بهداشت کشور باید در تهیه و توزیع مواد پاک کننده و صابون به میزان بسیار وسیع در میان آوارگان و ساکنان منطقه‌های غرب و جنوب کشور اقدام مقتضی به عمل آورند. باید رسانه‌های گروهی به‌ویژه رادیو، در سطحی گسترده و مکرر رعایت نکات بهداشتی و دلایل آن را گوشزد کنند. باید که تمامی اردوگاههای آوارگان زیرپوشش آموزش‌های بهداشتی قرار گیرند.
     5-1-2- آلودگی ناشی از آوارگان در شمال و جنوب عراق: اجازه یافتن دولت عراق در استفاده از جنگ افزارهای هوایی و بمباران شهرها و روستاها تحت تصرف نیروهای مخالف، در مدتی کمتر از یک ماه نزدیک به 3 میلیون نفر را آواره ساخت. اینان که اکثرشان کودک و زن و پیر می‌باشند و فاقد کمترین وسیله زندگی هستند، سه کانون آلودگی را به شرح زیر تشکیل داده‌اند:
     الف- بیش از یک میلیون نفر وارد ایران شدند که در بخش 4-1-2 بدان اشاره شد.
     ب- حدود یک میلیون نفر در لابلای دریاچه‌های کم‌عمق (هورها)، نیزارها و ماندابها در جنوب شرقی عراق در بدترین شرایط زندگی و بدون هیچ امکانات و به احتمال زیاد همراه با بیماریهای عفونی و غیره و در جنگ و گریز با نیروهای دولتی تقریباً به حالت محاصره قرار دارند.
     پ- نزدیک به نیم میلیون نفر آواره در مرز ترکیه و عراق در بدترین وضع غذایی و بهداشتی به سر می‌برند که در هفته‌های اخیر کم‌کم تعدادی از آنان توسط نیروهای چند ملیتی به اردوگاههای زاخو و عمادیه عراق که نزدیک مرزهای ترکیه و سوریه می‌باشد، منتقل شده‌اند.
     2-2- آلودگی هوا: به هنگام جنگ، روزانه هزاران انفجار بمب، موشک و راکت، آتش‌سوزی‌ شهرها، به‌ویژه سکوها و چاههای نفت، هوای عراق و کویت را کانون بی‌سابقه‌ترین آلودگی جهان ساخته بود و در بعد از جنگ نیز به آتش کشیدن صدها چاه نفت کویت توسط عراق این حالت را همچنان تشدید کرده است. بادها در جهات مختلف دوده، گازهای سمی، ذرات و غبار معلق انفجارها را به کشورهای مجاور منتقل می‌سازند. از جمله‌ بادهای غالب شمال‌غربی منطقه، در درجه اول هوای استانهای خوزستان و بوشهر و شمال عربستان، بحرین و قطر را آلوده کرده و در درجه بعد استانهای ایلام، کهکیلویه و بویراحمد، چهارمحال بختیاری و جنوب فارس را ناپاک گردانده‌اند. گسترش این هوای سمی حتی در جنوب سیستان و بلوچستان باعث آلودگی میوه‌ها و سبزیهای بندر ریگ در ساحل دریای عمان شده و عده‌ای از اهالی در اثر خوردن آنها دچار بیماری عفونی اسهال شده‌اند.(5) جریان باد همچنین در جنوب خلیج‌فارس، امارات متحده و عمان را نیز بی‌نصیب ننهاده است. دامنه آلودگی گفته شده حتی به کشورهای جنوب آسیا هم سرایت کرده است. اثرات این آلودگی ممکن است به ظاهر و به خصوص در مناطق دور از کانون آن مشهود نباشد. اما به طور یقین و برحسب فاصله به نسبت اثرهای مخربی را حداقل بر دستگاههای تنفسی ساکنان مناطق یاد شده برجای نهاده است. نشانه‌های این پلیدی وقتی آشکار می‌گردد که هوا مرطوب و ابری و بارانی باشد. در آن حالت آسمان آنچنان تیره و سیاه می‌گردد که همچون شب، مردم مجبور به روشن کردن چراغهای خویش می‌شوند و در صورت بارش باران، رنگ سیاه آن همه را به تعجب و وحشت وا می‌دارد و جریان آب تیره، سطح شهر و روستا و زمینهای زراعتی و میوه و سبزیجات و مانند آنها را آلوده و سیه‌فام می‌گرداند. ممکن است رنگ آن از بین برود و با ذرات خاک مخلوط و محو شوند ولی اثرات سمی آن ممکن است تا مدتها باقی بماند. این پدیده‌ بارها و بارها در شهرها و روستاهای استانهای خوزستان، ایلام، بوشهر و جنوب فارس و سایر نواحی گزارش گردیده است و تقریباً بیش از 300 هزار کیلومترمربع یعنی حدود 18 درصد خاک کشور ما را آلوده ساخته است. این‌چنین آلودگی در مساحتی حدود 2 میلیون کیلومترمربع در منطقه، شاید تاکنون در زمان حیات آدمیان سابقه نداشته باشد.
     3-2- آلودگی زمین: محیط زیست و پیوستگی اجزا تشکیل‌ دهنده آن چون آب و خاک و موجودات زنده از گیاه و جانوران ذره‌بینی گرفته تا جثه‌های چند ده متر، از قعر دریاها تا فراز آسمانها، آنچنان زنجیروار بهم پیوسته و محتاج، شکننده و ظریف می‌باشند که اگر آسیبی به یکی از این زنجیره وارد گردد رشته حیات و بقاء در سایر اجزا متزلزل می‌گردد.
    آلوده شدن هوا، باران را و آلوده شدن باران خاک را ناپاک می‌سازد و به دنبال آن در زندگی گیاهان و سپس در دام‌ها، گوشت آنها در سلامت انسانها اثر خواهند داشت و این هنوز زنجیره کوچکی از بوم‌شناسی می‌باشد.
     4-2- آلودگی آبها: آلودگیهای یاد شده هرکدام بر آبهای زیرزمینی و جاری و رودخانه‌ها اثر گذاشته و آنها قسمتی از آلودگیها را با خود به خلیج‌فارس حمل می‌کنند.
     1-4-2- آلودگی آبهای خلیج‌فارس قبل از آغاز جنگ نیروهای چند ملیتی با عراق: بررسی آبزیان خلیج‌فارس و تعیین میزان آلودگی آبهای آن توسط دانشگاه اهواز (شهید چمران) در سال 1362 به هنگام جنگ عراق با ایران بسیار تأسف‌بار و حیرت‌انگیز بوده است، چنانکه: میزان کادمیوم هزار برابر، کبالت سیصد برابر، روی سیصد برابر، سرب خیلی بیشتر و حدود بیست‌هزار برابر و نیکل هزار برابر آب دریاهای پاک برآورد شده بود. از آنجایی که قسمت اعظم این عناصر در ترکیب نفت به خصوص خام آن وجود دارد، به نظر می‌رسد که آلودگیهای نفتی به طور عمده ناشی از به آتش کشیدن چاههای نفت نوروز توسط دولت عراق بوده است.(6) البته منابع آلوده کننده دیگر، از جمله حدود 142 کارخانه صنعتی و تعداد زیادی پالایشگاه، کارخانه‌های سیمان، کارخانه‌های آب شیرین‌ کن و غیره را در کرانه‌های خلیج فارس و کشتی‌های صیادی، تجاری، جنگی و نفتکش را نیز نباید فراموش کرد.
    فلزاتی مانند جیوه، مس، کادمیوم، سرب و روی در مدت 96 ساعت اثر خود را می‌بخشند و تخم و لارو ماهی‌ها را از بین می‌برند و ماهی‌های بزرگ را آلوده و از آن حدود می‌پراکنند. مهم‌تر اینکه آلودگیهای مزبور بر روی پلانگتونها (جانوران و گیاهان ذره‌بینی) که در تغذیه ماهیها نقش اول را دارند نیز اثر نابود کننده برجای می‌گذارند.
    به عنوان نمونه بد نیست بدانید در دریای خزر آلودگی باعث شده که اکثر فیتوپلانگتونها (گیاهان ذره‌بینی) از زنجیره غذایی دریا حذف شوند و با حذف آنها در ذخایر زئوپلانگتونها (جانوران ذره‌بینی) کمبود حاصل شود و به دنبال آن در ذخائر شیلاتی کاهش شدید پدیدار می‌گردد (همان‌طور که در قسمت 3-2، اشاره گردید در زنجیره محیط زیست از این ظرافتهای شکننده بسیار است). طبق برآوردهای سال 1309 تاکنون، از ذخائر ماهیان غضروفی حدود ⅔ در قسمت شمال، و ¾ در قسمت جنوبی این دریا از بین رفته است. حتی در مورد ماهی آزاد این کاهش بسیار شدید بوده چنانکه تنها یک دهم ذخیره آن باقیمانده است.(7)
     2-4-2- آلودگی آبهای خلیج‌فارس بعد از جنگ نیروهای چند ملیتی با عراق: صرفنظر از آلودگیهای ناشی از انفجار کشتی‌ها در اثر برخورد با مین و حمله‌های موشکی به نفتکش‌ها و غیره که گوشه‌‌ای از اثرات آن را بیان داشتیم، سواحل شمال غربی خلیج‌فارس که پایانه‌ها و سکوهای نفتی کویت در آن قرار دارند به قول نیروهای چند ملیتی بر اثر گشودن شیرهای نفت توسط دولت عراق و به گفته دولت عراق بر اثر مورد اصابت قرار دادن نفتکشهای مجاور بندر احمدی توسط نیروهای چندملیتی سرچشمه عظیم آلوده کننده‌ای از این بندر به خلیج‌فارس گشوده شد و میلیونها تن نفت خام بر سطح آب جاری گردید که روزهای پی‌درپی جریان داشت. این لکه عظیم با پوشش سطح آب، آرام آرام درحالی‌که آبزیان را نابود می‌ساخت در مجاورت سواحل غربی وگاهی از میان خلیج‌فارس و زمانی در تماس با سواحل مزبور برحسب وزش باد به سوی جنوب شرقی و مشرق حرکت کرد و هنوز هم درحالی‌که به صورت لایه‌های قیر مانند و گلوله‌های جامد درآمده است به سوی شرق در حرکت می‌باشد و گفته شده تا پائیز سال 1371 ناپاکی‌های آن به سواحل هند و خلیج ‌بنگال خواهد رسید. این لکه‌های عظیم نفت تا وقتی‌که در سطحی وسیع و لایه‌‌ای ضخیم باشند صرفنظر از سایر عوارض، چون حتی امواج هم قادر به ایجاد شکاف در لایه آن نمی‌باشند، انبوه انبوه آبزیان را در زیر پوشش خود به علت نرسیدن هوا و کمبود اکسیژن خفه خواهد ساخت.
    یک چنین آلودگی تاکنون درجهان وجود نداشته و از آن به نام عظیم‌ترین لکه نفتی جهان در محافل محیط زیست یاد می‌شود. طول این لکه بزرگ حدود 160 و عرضش حدود 32 کیلومتر بوده است.(8) چندی بعد به دنبال حملات هوایی نیروهای چند ملیتی به پایانه‌ها و تأسیسات نفتی کویت (که در آن هنگام در تصرف عراق بود) سر منشأ نفت مزبور به آتش کشیده شد و جهنمی غیرقابل تصور در سواحل دریا برپا گردید و قسمتی از لکه نفتی را نیز آتش فرا گرفت و دوزخ را بر روی آب گستراند. این آتش با این ابعاد در روی دریا بی‌سابقه بوده است. همانطور که ملاحظه می‌گردد در این منطقه انواع آلودگیها که هرکدام مخرب‌تر از دیگری می‌باشد و در نوع خود تاکنون بی‌نظیر بوده‌اند یکی پس از دیگری به وجود آمده‌اند. محافل علمی جهان این آتش‌سوزی را یک فاجعه عظیم محیط زیست اعلام کرده‌اند و گفتند حریق مزبور 15 تا 20 درجه دمای منطقه را کاهش خواهد داد. دود سرکش آن به صورت ابری ضخیم نواحی وسیع مجاور را تیره و تار ساخت و از جهت شرق و جنوب شرقی تا دور دست آسمان را تا روزها از دید ساکنان آن پنهان کرد.
    این لکه نفتی که آغاز ورودش به خلیج فارس در حدود 6 بهمن 1369 می‌باشد، علی‌رغم تلاش فراوان بحرین، قطر، دوبی و عربستان برای مهار و جلوگیری از نزدیک شدن آن به ساحل، صدمات فراوانی به آنها وارد ساخت و در تاریخ 27 بهمن پس از حدود 20 روز سواحل شمال شرقی عربستان را فرا گرفت و بنا به گزارش رادیو ریاض خسارات سنگینی به کارخانه‌های آب شیرین کن بندر جبیل وارد ساخت. کارخانه‌های مزبور آب مصرفی شهر ریاض را تأمین می‌کنند.
    دکتر محمدمهدی شفیعی‌پور، رئیس سازمان تحقیقات و آموزش شرکت سهامی شیلات ایران در 15 بهمن‌ماه 69 اعلام داشت: «تاکنون هیچ نشانه‌ای مبنی بر آنکه لکه‌های عظیم نفت جاری در خلیج‌فارس سواحل جنوبی کشورمان را تهدید کند به دست نیامده است...» اما «با آلوده شدن آبهای خلیج‌فارس به لایه‌های عظیم نفتی و دیگر مواد آلوده‌کننده میزان متوسط آلودگی آبهای خلیج‌فارس 48 برابر بیشتر از میزان آلودگی آبهای سایر (دریاهای) جهان است.»(9)
    با توجه به آنچه در قسمت (1-4-2) و اثرات آلوده‌ساز حریق نوروز اشاره شد، اکنون باید در پی رویدادهای اخیر میزان آلودگی بسیار فراتر و وحشتناک‌تر باشد. از این روی نخستین و فوری‌ترین تصمیم آن است که مقامات مسئول و صاحب صلاحیت امور بهداشتی، از نظر پیشگیری، آبزیان صید شده را در سواحل مختلف مورد آزمایش قرار دهند تا در صورت لزوم قبل از آنکه جان هزاران نفر به خطر افتد از فروش و توزیع ماهی‌های صید شده جلوگیری به عمل آید.
    در خاتمه پیشنهاد می‌شود سازمانهایی چون: محیط زیست، بهداشت، منابع طبیعی، برنامه و بودجه، نهادهای مسئول دیگر، چگونگی و مقدار خسارات و غرامت و هزینه‌های نگهداری آوارگان و آلودگیهایی که در این بخش و سایر بخش‌ها بدان فهرست‌وار اشاره شد را دقیقاً بررسی و بدون فوت وقت در مراجع و دادگاههای بین‌المللی مطرح و استیفای حقوق پایمال گشته ملت ایران را از دولتهای مسبب آن ادعا کنند.
 پی‌نویس
1- صدای جمهوری اسلامی ایران، اخبار ساعت 8، 30 بهمن 1369
2- کیهان 15 اردیبهشت‌ماه 1370
3- کیهان 8 فروردین‌ماه 1370
4- کیهان اول اردیبهشت‌ماه 1370
5- صدای جمهوری اسلامی، 18 اردیبهشت 1370، گزارش برنامه بهداشتی خانواده
6- نشریه بررسی آبزیان خلیج‌فارس و تعیین میزان اثرات مواد آلوده‌کننده بر روی آنها، جهاد دانشگاهی دانشگاه شهید چمران، شماره 177، ص 46 و 47، (بی‌تاریخ)
7- همان مأخذ
8- کیهان 13 بهمن‌ماه 1369
9- کیهان 15 بهمن‌ماه 1369
منتشر شده در مجله ایرانمهر، مرداد 1370